داستان سازمان سینمایی تحت زعامت جناب دستیار ارشد خودش میتواند یک فیلم کمدی پرفروش باشد. جایی که مدیران ارشد برای بهترین زمان اکران فیلمهای موفق جشنواره را پس میزنند و به فیلمی نوبت اکران میدهند که نه در جشنواره حضور داشته، نه استانداردها را رعایت کرده، نه حرمت کلام و تصویر را حفظ کرده و... تنها به خاطر برخی روابط خاص نوبت اکران میگیرد.
بعد از یک ماه روی پرده بودن و فروش چند میلیاردی و بعد از کلی نقد و اعتراض به رفتارهای خارج از عرف و ادب رخ داده در فیلم، مسئولان سینمایی یادشان میافتد که جلوی اکران فیلم را بگیرند.
خندهدار آنکه مدیرکل دفتر سینمای حرفهای مدعی میشود فیلم در دو نسخه اکران شده و در برخی سالنها «نسخهای که به صورت کامل اصلاح نشده بود اکران شده است»
و عجیب آنکه همه منتقدان به ولنگاری و توهینآمیز بودن فیلم هم، فیلم را در همان سالنهایی دیدهاند که نسخه اصلاح نشده اکران شده است. اما بازرسان سازمان سینمایی بعد از یک ماه «به صورت تصادفی» به آن سالنها سرکشی میکنند و متوجه میشوند که تهیهکننده و پخشکننده، دارند زیرآبی میروند!
اما این داستان خندهدار به همین جا ختم نمیشود. چون در یک اقدام کاملا اتفاقی، فیلم متوقف میشود و در چند روز آینده، اتفاق جذابتری رقم میخورد. یا فیلم اصلاح میشود و برمیگردد و با این توقف فروشش افزایش مییابد. چون مردم میخواهند بدانند فیلم چه داشته که توقیف شده. بعد هم در نمایش خانگی نان پخشکننده در روغن میافتد. یا مجوز اکران مجدد نمیگیرد و به صورت کاملا اتفاقی در شبکههای زیرزمینی یا ماهوارهای پخش میشود و مثلا این اتفاق هم بدون اطلاع عوامل رخ میدهد.
خلاصه که شاهکار مدیریتی و تدبیر ژنرالهای سینمایی خوب جواب میدهد. کارشان را درست انجام میدهند. اصلا هم مهم نیست که فیلم مرزهای بیاخلاقی و شوخیهای جنسی و توهین به سیاستهای نظام را درنوردیده و رکورد بیاخلاقی را کیلومترها جابهجا کرده است.
نوش جانتان آقای کارگردان و تهیهکننده و پخشکننده!
نویسنده: مهدی رجبی